گمشده درطرابلس
گمشده درطرابلس
گمشده درطرابلس
نويسنده:زهرا عابدي
ملت ايران روزگار سختي را از سر مي گذراند. سياهي و تباهي همه جا را فرا گرفته بود .مردم از شدت فقر و بيماري در کام مرگ دست و پامي زدند .
حکومت ستم شاهي سلسله پهلوي ،کرکس وار بال و چنگال گشوده و سايه شوم خود را بر سر ملت ايران گسترده بود .در سال 1307 زمينه بسته شدن در مساجد و حسينيه ها به دست رضاخان آن قلدر بزرگ به آزمايش گذاشته شد .وراه براي پياده کردن برنامه هاي ديکته شده بيگانگان ،نظير کشف حجاب ،متحد الشکل کردن لباس ها ،غايله خونين مسجد گوهرشاد مشهد و به شهادت رساندن فرياد گران دوران ،مدرس بزرگ و ... هموارگرديد.او در اين سال پوشيدن لباس به شکل غربي و گذاشتن کلاه پهلوي را اجباري نمود و سرپيچي از اين دستور را جرمي نابخشودني قلمداد کرد .
چيزي نگذشت که درکوچه « عشقعلي » ( تکيه گذر جدا ) در محل «چهار مردان » قم شور وغوغاي ميلادبت شکني از تبار انبيا در يکي ازخانه هاي صميمي اش طنين افکن شد. ناگهان صداي سرور و شادي زنان در فضاي حياط ،بي درنگ روشن مي کند که عالم بزرگوار سيد صدرالدين صدر،داراي فرزند پسرشده است ،هيچ کس از آينده و سرنوشت اين فرزند نوزاد خبري نداشت .و تنها همه شيفته ويژتگي هاي ظاهري او شده بودند و اين درحالي بود که عقربه زمان 1307/3/14 ش را نشان مي داد.
زماني که او به سنن هفت سالگي رسيد ،پدر دانشمند او ، مهرماه 1313 وي را در دبستان « حيات » در کوچه عشقعلي شهرقم ثبت نام مي کند. سيد موسي در فراگيري درس هاي دوره دبستاني علاقه وافري از خود نشان مي دهد .
امااو دانش آموز مدرسه اي ديگر نيزبود،مدرسه اي که براي نخستين باربه او درس « چرا زيستن » و چگونه زيستن » مي آموخت ،آن هم مدرسه اي که تهي از « تخته سياه » و « نيمکت » و اين گونه چيزها بود .کلاس درسي که تا بي نهايت ، فضايش با او همراه شدومسير زندگي او را تعهد آور گرداند .
معلم اين کلاس ،دلي به وسعت يک تاريخ دارد . روحي به بلنداي آفتاب ،و قامتي استوارتر از ستون هاي ناپيداي هفت آسمان واو کسي جز جد مادري سيد موسي « حاج آقا حسين طباطبائي قمي » نيست . آري اين مدرسه با آن معلم بزرگش ، دبستاني بود در ميان دبستان ها که به روح و جان سيد موسي طراوتي ديگر بخشيد .
هرچند وي همپاي گذراندن درس هاي دبستان و دبيرستان ،به دروس حوزوي نيز مي پرداخت ولي شروع به تحصيل تمام وقت او در حوزه علميه قم از سال 1360 ه ق مقارن 1320 ه ش آغازشد .تحصيلات حوزوي سيد موسي درقم ، بيش از يک دهه به طول انجاميد .او با استفاده از محضر اکثر بزرگان در حوزه ودراثر تلاش و کوشش و پشتکار کم نظير ، خيلي زود به مراحل والايي از نبوغ و شکوفايي دست يافت و بيش از ساير دوستان درحوزه درخشيد و نامش آوازه آفاق شد.
سيد موسي صدر در کنار تحصيل خارج فقه و اصول به تدريس مقدمات وسطح نيز اشتغال داشت .از جمله کتاب با ارزش «شرح لمعه » را براي شاگرداني چند که درحوزه از برجستگي خاصي نيزبرخوردار بودند ،تدريس مي کرد ودر ارائه مسايل مهم و پيچيده آن ،با بياني شيوا و گيرا همه را سخت به تعجب و تحسين وا مي داشت .در سايه پشتکار شبانه روزي ،توانست در مدت کوتاهي خود را در صف اساتيد حوزه علميه قم جا دهد و پس از چندي به تدريس فقه و اصول منطق و فلسفه نيز بپردازد و کتب درسي حوزوي مانند : مطول ، « قوانين » ، «رسائل » و «مکاسب » را تدريس نموده و شاگردان فاضلي را تربيت کند که اسامي بعضي از آنان که تاکنون شناسايي شده اند به شرح زير است :
حجت الاسلام و المسلمين محمد حسين بهجت (شفق ) شاعر ، نويسنده وامام جمعه محترم اردکان
سيد موسي صدر در کنار تحصيل و تدريس درس هاي حوزه ، براي ورود به دانشگاه در آزمون کنکور سراسري شرکت مي جويد و پس از موفقيت در آزمون ورودي درمهر ماه 1329
دردانشکده حقوق تهران مشغول به تحصيل مي شود و نهايتاً در تاريخ خرداد ماه 1332 با اتمام پايان نامه اي تحت عنوان « ترجمه شروط و صحه آن » و با کسب نمره بسيار عالي به اخذ درجه ليسانس حقوق اقتصادي نايل مي آيد. وي همچنان از روح بلند و استعداد سرشارخود کمک مي گيرد ودرحالي که تسلط کامل به دو زبان فارسي و عربي داشت ،به فراگيري زبان هاي فرانسه و انگليسي همت مي گمارد و در اين راه نيز پيروز و سربلند بيرون مي آيد .او فرصت هاي طلايي دوران جواني را به آساني از دست نمي دهد و از لحظه هاي هر چند کوتاه آن استفاده هاي بلندو پايدار مي نمايد . سيد موسي ، سخت درتکاپوي آن است تا از هر دانش و مهارتي که به شکلي مي تواند گره گشا و راه رهايي مشکلات مردم باشد. سهم وافري داشته باشد تا درآينده براي از بين بردن فقر فرهنگي ، اعتقادي ،اخلاقي انسان ها به بهترين شکل از آن بهره برداري کند .
او به « نواب صفوي » رهبر فداييان اسلام عشق مي ورزيد و احترام خاصي براي اين گروه انقلابي قايل بود . بيت آيت الله الظمي سيد صدرالدين صدراز آن خانه هاي انگشت شماري بود که فداييان اسلام درآن احساس عزت و آرامش مي کردند رفت و آمدهاي پرشور اعضاي اين گروه ازجان گذشته به اين بيت شريف ،سيد موسي را به ياد مبارزه هاي خستگي ناپذير تبار پاک و سلحشورش مي انداخت.
پس از رحلت پدر، درهمان سال بي درنگ براي تکميل آگاهي هاي فقهي -اصولي وبه خاطر درک محضر علمي و اخلاقي استادان بزرگ حوزه نجف ،آهنگ سفر به آستان قدس اميرالمؤمنين کرد وبا مشورت و حمايت آيت الله العظمي بروجردي ( قدس سره) وبه قصد اقامت در نجف اشرف ، به سوي کشورعراق حرکت نمود وتا سال 1337 شمسي 1378 قمري در آن شهر علم و معرفت ،مشغول کسب ودانش و بينش شد.
بزرگان و مراجع تقليد نجف نيز براي شخصيت جامع و کامل وي احترام خاصي قايل بودند و با چشم عظمت و اميد به او نظرمي کردند. حتي مرحوم حضرت آيت الله العظمي خوئي که دردرس خود اجازه اشکال به هيچ کس نمي داند به عنوان تجليل از شخصيت سيد موسي صدر به گفتار و ايرادهاي او با دقت تمام گوش فرا مي دادند .
بيست وهفت بهار ازعمر سيد موسي ودوسال از اقامتش در شهرنجف اشرف مي گذشت که به ديدار لبنان سرزمين خاطره ها شتافت و با بستگان خويش در « صور » « شحور » و « معرکه » آشنا شد.چه ديدار دل انگيزو در عين حال حزن آوري!تا به حال هر چه در مورد لبنان وشهرهاي جبل عامل مي دانست همه در قالب شنيدني ها و يا خواندني ها بود. امروزتمام قصه هايي را که در مورد فقر ومحروميت و مظلوميت آنان در کتابها خوانده ويا از پدر و فاميل ها شنيده بود با چشم خود مشاهده مي کردوبه مسؤوليت ديرينه اي که در قبال اين گونه مسايل و مشکلات بر دوش خود احساس مي کرد.مي انديشيد و از فقر فرهنگي و اقتصادي مردم اين سرزمين کهن ،غني و اصيل ،حزن و اندوهي بي پايان بردل وجانش سايه مي افکند .
سيد موسي صدر در سال 1334 شمسي به فکر تشکيل خانواده افتاد تابا انتخاب همسري همراه و شايسته ،به زندگي سرتاسر تلاش خود جلوه ديگري بخشد.
زندگي و همراهي با طلبه اي تلاشگر و فداکار، ايثار و بردباري بسيار مي خواهد ،زيرا روحاني متعهد و آگاه هميشه در مسيرحوادث تلخ روزگار قراردارد و بيشتر اوقاتش در ستيزبا جورجباران و ستم پيشگان صرف مي شود و زندان ها ، تبعيدها و صدها مظلوميت طاقت فرساي ديگر را به همراه دارد.کسي که قصد زندگي و همگامي با چنين شخصيت هايي را دارد بايد از روح بلند وانگيزه والاي الهي بهره مند باشد .
او درسن 28سالگي به اين آرزو تحقق بخشيد وبا دختري از خانواده اصيل و مذهبي ( نوه مرحوم آيت الله العظمي حاج ميرزا حسين حاج ميرزا خليل ) پيوند زناشويي و تعهد و تقوا بست که حاصل اين وصلت مبارک در سالهاي بعد ، علاوه بر موفقيت هاي بارز معنوي ، سياسي و اجتماعي ، دو پسر و دو دختربه نام هاي صدرالدين ، حميد ، حورا و مليحه شد.
سيد موسي صدر پس از ورود به کشور لبنان ، شهر « صور » را براي ايفاي مسئوليت بزرگ خود انتخاب کرد و در مسجد جامع آن به اقامه نماز جماعت مشغول گرديد .سيد موسي صدر با مطالعه دقيق اوضاع ، به خوبي دريافت که ريشه اصلي همه اين گرفتاري ها ، فقر فرهنگي و اقتصادي است . از اين رو ،بيش از آنکه طبق روش سنتي و معمول ، مردم و جوانان صور را « امربه معروف ونهي از منکر » کند ، روش ابتکاري در پيش گرفت . نخست درصدد برآمد تا زمينه هاي هدايت و تقوا وپذيرش امر به معروف و نهي از منکر را در وجود مسخ شده آنان ايجاد کند ،آنگاه با يک برنامه ريزي اساسي نخست به جنگ فقر فرهنگي رفت وعلاوه بر ايراد سخنراني و تشکيل کلاس هاي منظم دردبيرستان ها و مراکز فرهنگي و هنري ديگر ،با جوانان روشنفکران آن سامان ارتباط نزديک برقرار نمود و از توبيخ واستهزاي کسي دل آزرده نمي گشت ،چناکه خود وي آن صحنه ها را اين چنين به تصوير مي کشد:
« براي تماس بيشتر با جوانان، هفت سخنراني در هفته براي دانش آموزان و فرهنگيان در دو مؤسسه فرهنگي بزرگ شيعه لبنان «الکليه الجعفريه » و «الکليه العامليه » شروع کردم .
در روزهاي اول قيافه هاي استهزاء آميز و لبخندهاي تحقير آميز پاره اي از جوان ها غير قابل تحمل بود .حق هم داشتند ، کتاب ها ورساله هاي گوناگون و افکار مسموم و خطرناک در کتابخانه هاي لبنان فراوان ،مورد مطالعه جوانان قرار مي گرفت.چند ماه گذشت ....روزها و ساعاتي سنگين بود مجبور بودم به سؤالات عجيب و غريب پاسخ دهم .
يکي از روزها درموقع خروج از سالن سخنراني جوان ها حلقه وار با من بيرون مي آمدند. يکي از آنها به من گفت : « آيا هيچ حس کرده اي که جوان ها چرا به تو علاقه مند شده و به چه علت اين طوراحساس نزديکي مي کنند !» وخود او براي تعليل اين ارتباط و محبت چنين گفت : « بحث هاي تو و پيشنهادات تو با توجه به احتياجات روحي و مشکلات رواني مطرح مي شود وبه عبارت روشن تر تو با واقع بيني به شرايط روحي و جسمي ما مي نگري وبا حوصله ودقت،مشکلات ما را مطالعه وتا حدود امکان حل مي نمايي » .
امام موسي صدر با توجه به انديشه عميق خود براي حل نابساماني هاي ريشه دار در ابعاد مختلف ، به سنگر مسجد و فعاليت در دبيرستان ها و دانشگاه ها اکتفا نکرد واقدام به تاسيس مراکز اسلامي نمود:
1-اولين مؤسسه اي که وي در شهر صوربنيان نهاد « مدرسه صنعتي جبل عامل » بود . اين مدرسه اختصاص به يتيمان و محرومان داشت. افرادي در آن نگهداري مي شدند که خانواده هايشان مورد حمله اسراييل قرارگرفته وپدر ومادران خود را از دست داده بودند.اين فرزندان از سن يازده تا پانزده و بيست سالگي دراين مدرسه شبانه روزي ،در هفت رشته مهم فني مثل نجاري، آهنگري ، جوشکاري ، برق والکترونيک وماشين هاي کشاورزي و... به طور رايگان تحصيل مي کردند و پس از چهار سال وارد اجتماع و جذب بازار کار شده و حقوق قابل توجهي دريافت مي کردند که بدان وسيله قدرت تشکيل خانواده را نيز مي يافتند .
فعاليت هاي اين مدرسه تنها دربعد آموزش رشته هاي صنعتي خلاصه نمي شد،بلکه شاگردان به يادگيري مسايل ديني و مذهبي خود نيز علاقه نشان مي دادند وبا تشکيل نماز جماعت در کارگاه و شرکت در کلاس هاي بينش ديني و احکام و.. بر آگاهي هاي معنوي و مذهبي خود مي افزودند در کنار همه اين ها با فنون مبارزاتي و جنگ هاي چريکي هم آشنا مي شدند . پيشرفت سريع مدرسه در فعاليت هاي مذکور همه را به تعجب واداشته و رعب و وحشت در دل دشمنان انداخته بود ، به گونه اي که ديگر تاب تحمل آن را نداشتند و با روش هاي مختلف سعي در توقف ويا به تعطيلي کشاندن آن داشتند.
2-تاسيس جمعيت بر واحسان
اين مرکز ، گر چه نخست به همت والاي مرحوم آيت الله شرف الدين بنيان نهاده شد اما در زمان سيد موسي صدر وبا اقدامات پيگير ،فعاليت هاي آن به اوج خود رسيد. اين مرکز داراي پنج کميسيون جداگانه به نام هاي تفتيش ، برنامه ،مالي ، تبليغات ، ومجالس مذهبي است ،که هر کدام فعاليت هاي محوله ي خود را دنبال مي کنند. اعضاي اين جمعيت که خود مردم هستند ،هر ماه در حدود يک ليره لبنان (25ريال ) به جمعيت کمک مي کنند . از همين پول هاي جزيي بودجه سال 1340 ش . در حدود چهل هزار ليره ، معادل يکصد هزارتومان شد. اين جمعيت با شعار « شيعتنا يموتون و لايسئلو بالکف » يعني :« شيعيان ما مي ميرند ولي دست گدايي به سوي ديگران دراز نمي کنند » ، توانست در نخستين سال تاسيس خود، بيش از يکصد و بيست نفر متکدي را از کوچه و بازارهاي جمع کند و علاوه بر کمک هاي مالي ، براي هر کدام شغل آبرومندي ايجاد نمود وخود سيد موسي صدر چند جلسه برنامه سخنراني و ارشاد براي آنان گذاشت که اثر بسيار مطلوبي بر روحيه تمامي آنها داشت. جمعيت « بر واحسان » در يک کلام چشم اميد تمام محرومان و بي پناهان بود وبدون توجه به مذهب افراد ( اعم از شيعه ، سني و مسيحي ) به همه ياري مي نمود .اين روش به قدري جلب اعتماد کرده بود که مردم از هنر فرقه و دسته به آن کمک مي کردند که دونمونه از آن را خود مؤسس دردمند اين چنين نقل مي کند:
وضع آشفته ي زنان و دختران از همه چيز بيشتر سيد موسي صدر را ناراحت کرده و عذابش مي داد وبدين منظورهم ،وي وقت زيادي براي اين مهم گذاشت. او به خاطر اهميت ، ظرافت و حساسيت مسأله حدود يک سال به دنبال تحقيق و بررسي راه هاي مبارزه با اين آفت خانمان برانداز بود تا اين که درنهايت به روشي نوين و ابتکاري دست يافت که بهتر است از زبان خود اوبشنويم :
« پس از يک سال مطالعه؛عامل اصلي اين بي بند وباري را در بي سوادي ، تهي مغزي و دور بودن[ اين قبيل ] زنان از تعاليم اخلاقي و ديني يافتم و فهميدم که نخست بايد سطح فکري و تربيتي آنان از جهت ديني و اخلاقي تقويت بشود. ولي دومانع بزرگ در پيش داشتم . که عبارت بودند از :
الف :زنان لبنان برخلاف زنان ايران در مسجد ومجالس عزاداري به هيچ وجه شرکت نمي کردند.
ب :چون شخصيت زنان به طورمعمول با زيبايي ، تظاهر به تجمل ومد آميخته بود ، بدين جهت امکان نداشت به طور مستقيم به پوشش اسلامي و حجاب دعوت بشوند زيرا باعث مي شد که آنها از روحاني و دعوت ديني فاصله بگيرند . نتيجه مطالعات اين شد که دعوت از غير مستقيم شروع کنيم . بدين صورت که نخست جمعيت «بر واحسان » اعلام کرد که براي عضويت زنان هم دراين جمعيت مانعي نيست و آنان مي توانند در فعاليت هاي جمعيت حضور فعال داشته باشند.
با تبليغاتي که انجام گرفت در مدت کوتاهي بيش از دويست نفر زن عضو جمعيت شدند ودر اول سال ، خودشان هشت نفر را به عنوان هيأت مديره انتخاب کردند. به علت روح مردم دوستي زيادي عاطفه ،فعاليت زنان در امور خيريه بالا گرفت تا آن جا که برنده جايزه فعال ترين عضو در سال 1339 ه ش ، يکي ازهمان خانم ها گرديد.
3-تأسيس خانه دختران
زنان و دختران ،علاوه بر فعاليت در بخش بانوان « جمعيت بر و احسان » در سه موسسه مهم ديگر که باز به همت سيد موسي صدر ،براي آنان راه اندازي شده بود ، به کار و کوشش پرداختند يکي از آنها مدرسه اي به نام « بيت الفتاه » يعني ( خانه دختران ) بود . دراين مکان به دختران بي سرپرست و فقير،خياطي و هنرهاي دستي ديگر آموزش مي دادند . آنها پس از اتمام دوره تحصيل دراين مدرسه ، با دست هاي پر و با ايجاد کارگاه خياطي و هنري در منزل ، امور زندگي خود و نزديکان را به خوبي تأمين مي کردند.
4-آموزشگاه پرستاري
سيد موسي صدر مرکز ديگري نيز براي بانوان داير کرد به عنوان «آموزشگاه پرستاري » . دراين آموزشگاه دختراني که مدرک ديپلم گرفته بودند ، پذيرفته مي شدند و زير نظر استادان با تجربه ،آمورش پرستاري مي ديدند و پس ار فارغ التحصيل شدن به مراکز بهداشتي ، درماني و بيمارستان ها اعزام مي شدند ودرعين حالي که براي خود و خانواده مايه اميد و زندگي بودند در آن مراکز به محرومان و بيچارگان خدمت مي کردند.
5-مرکز پزشکي
اين مرکز به نام « مدينه الطب » شهرت يافته ، وتا به حال اقدامات وسيع و مهمي را در خصوص امور بهداشتي و درماني به انجام رسانده است و در بسياري از قراء و قصبه هاي جنوب لبنان که سال ها مردمش ازهمه چيز محروم مانده بودند ،درمانگاه ومرکز بزرگ ، آموزشگاه پرستاري نيز زير نظراين مرکز اداره شد.
6-مؤسسه قالي بافي
سيدموسي صدر براي تاسيس اين مرکز به ايران سفر کرد ودر شهر کاشان با قالي باف هاي ماهر و سابقه دار به تبادل نظر نشست ويکي از اساتيد اين صنعت را با خود به لبنان برده و وي را جهت آموزش زنان مدت چند سال در لبنان اقامت داد. با تشکيل کلاس هاي آموزش قالي بافي توسط وي ، بانوان بسياري اين صنعت را به خوبي ياد گرفتند ،چنان که بعد از اندکي اين مراکز آموزشي ، يکي از مراکز سرنوشت ساز براي قشربانوان وديگر محرومان به حساب آمد وبه خاطر همين اهميت ،زير نظر شهيد بزرگوار دکتر مصطفي چمران اداره مي شد. بيش از 300 دختر از منطقه جبل عامل در اين مرکز آموزشي ،مشغول يادگيري قالي بافي بودند وبعد از اتمام دوره لازم در آن مرکز ، وسايل قالي بافي در اختيار آنها گذاشته مي شد. و آنان درمنزل خود به کار ادامه مي دادند و در برابر،دستمزد دريافت مي کردند. اين قالي ها توسط مؤسسه در فروشگاه هاي مخصوص به فروش مي رفت. وبا سود آن ، عمليات حياتي درراه بهبودي اوضاع محرومان و بي سرپرستان انجام مي گرفت.
درکنار فعاليت هاي سيد موسي صدر در خصوص زنان لبنان ، تلاش هاي شبانه روزي خواهر گرانقدر وي نبايد مورد غفلت و فراموشي واقع شود . اين شير زن خستگي ناپذير ، همواره مايه اميد و دلگرمي سيد موسي بوده و در پيشبرد کارهاي مربوط به زنان درآن کشور، نقش تعيين کننده اي داشت . وي هم اينک نيز در راستاي ادامه فعاليت هاي برادرش ، مديريت برخي از اين مؤسسات را به عهده دارد. خانم ربابه صدر شرف الدين به خاطر تلاش هاي بي دريغ و مخلصانه اش در ميان مردم لبنان از احترام و منزلت ويژه اي برخوردار است .
7-حوزه علميه
يکي ديگر از حرکت هاي مهم و ماندگار سيد موسي صدر ، راه انداري مرکز فعال ديگري است که به نام « معهد الدراسات الاسلاميه » ( مرکز بررسي هاي اسلامي ) معروف است. با توجه به نياز ضروري وهميشگي مردم به عالمان و مبلغان آگاه و مسؤولان ،اين مرکز اسلامي در تربيت طلاب علوم ديني ، اهتمام شديدي از خودنشان مي دهد و علاوه برلبنان ، عده زيادي از کشورهاي آفريقايي ،افغانستان ، اندونزي و چين ، تايلند ،ژاپن و... در آنجا درس طلبگي مي خوانند .افراد بي شماري نيز ازاين مرکز فارغ التحصيل گشته وبه کشورها و شهرهاي خود بازگشته اند . شهيد بزرگوار سيد عباس موسوي دبيرکل حزب الله لبنان تنها يک نمونه از پرورش يافتگان اين حوزه علميه است . اين مدرسه علوم ديني با معماري زيبايي ساخته شده ودرکنار درياي مديترانه ، در شهر صور قرار دارد البته مؤسسات ومراکزمختلفي که به همت و رهبري سيد موسي صدرساخته شد ، به نام مختلفي که به همت و رهبري سيد موسي صدر ساخته شد، به نام را نمي توان در همين هفت مورد خلاصه کرد ، چنان که مؤسسات مهم ديگري « دارالايتام » ،« سازمان زنان » ،« کلاس هاي مبارزه با بي سوادي » ، « کودکستان » ، « خانه معلولين و درماندگان » ، « مدرسه نمونه دختران »« « باشگاه ورزشي جوانان » و « مرکز علمي تحقيقي لبنان » نيز در نتيجه تلاش ها و جان فشاني هاي اوبه ثمر رسيد.
امام موسي صدر عقيده داشت که اکثريت مسلمانان لبنان هستندو 1،200،000نفر را تشکيل مي دهند حق دارند که براي خود مرکزيتي داشته باشند زيرا همه طايفه هاي ديگر که پانزده طايفه اند ، داراي مرکز و مرکزيت و رهبري هستند. اما دنياي عرب با اين پيشنهاد بشدت مبارزه کرد . دشمنان حتي چندين بار مي خواستند که امام موسي صدر را ترور کنند. ايشان به کمک شيعيان بعلبک که قوي ترين و رزمنده ترين شيعيان لبنان هستند توانست قدرتي بوجود آورد و دولت لبنان را تحت فشار قرار دهد که مرکزيت شيعيان را بپذيرند .بنابر اين پس از چند سال مبارزه ، در سال 1969 امام موسي صدر موفق شد که تشکيل مجلس شيعيان را در پارلمان لبنان به تصويب برساند . يعني همچنان که دستگاه هاي ديگر،طايفه هاي ديگر، داري مجلس ، مرکز و رهبر بودند ، شيعيان نيز براي خود داراي مرکزيت و رهبري باشند . پس از کشمکش هاي زياد و مبارزه هاي خونين اين مرکز به تصويب رسيد و خود امام موسي صدر به رياست اين مرکز انتخاب شد.
اين اولين باري بودکه شيعيان در لبنان احساس هويت و احساس شخصيت مي کردند . احساس مي کردند که کسي هستند و مي توانند با طرف ديگر حرف بزنند .در سال 1970 ، يعني يک سال پس از تاسيس رسمي اين مجلس ، امام موسي صدر شديداً وارد مبارزه شد.واز دولت لبنان تقاضا کرد که به درد شيعيان جنوب لبنان برسد، زيرا که اسرائيل مي آمد و جنوب لبنان را بمباران مي کرد و مردم بي گناه شيعه کشته مي شدند .خانه هاي آنان ويران مي گرديد . و هيچکس به آنان توجهي نداشت .
فعاليت هاي اين سازمان هفت ماه به صورت مخفيانه ادامه داشت ،ولي پس از آن تغيير يافت ، زيرا روز 1354/4/14 در حين آموزش « مين ضد تانک » ، ناگهان ميني در دست يکي از مربيان منفجر شده و 27 نفر از بهترين اعضاي سازمان را به شهادت رساند و بيش از پنجاه نفر را نيز زخمي کرد .اين جريان تأسف بارخود به خود موجب آشکار شدن سازمان امل گرديد .
امام موسي صدردر تاريخ 25 اوت سال 1978 ، وبراساس دعوت رسمي دولت ليبي ،به آن کشور وارد شد واز روز 31 اوت ،ارتباط جهان خارج با ايشان قطع گرديد .دولت ليبي مکرر را طي بيانيه ها و يادداشتهاي رسمي اعلان نمود ، که امام صدر در تاريخ 31اوت ، با پرواز شماره 881 شرکت هواپيمايي آليتاليا ،طرابلس را به مقصد رم ترک کرده است . اما برخي نهادهاي رسمي و بين المللي ،از جمله دولت ايتاليا و دادستاني شهررم ،پس از انجام تحقيقاتي گسترده ، عدم ورود ايشان به رم و کذب مدعاي دولت ليبي را رسماً اعلان کردند.
امروز چهل و يک سال از ربوده شدن امام صدر مي گذرد . اين زمان طولاني درحالي سپري شده است که اساسي ترين سوال پرونده ،يعني حيات يا شهادت اين بزرگوار ،همچنان در وراي پرده اي از ابهام قراردارد.
در نگاهي کلي ،مجموعه اخبار و اطلاعاتي که پيرامون سرنوشت امام موسي صدر در دسترس است ، در يکي از سه بخش عمده زيرجاي مي گيرد :اخبار و اطلاعات آشکار ، اخبار و اطلاعات ويژه اي که توسط خانواده محترم امام صدر دريافت شده است ،آخرين جمع بنديهايي که سران برخي دولتها بدان دست يافته اندو هر سه بخش را در زير پي مي گيريم .
اغلب خبرها در بخش اول سناريو اشتراک نظر دارند و آن اينکه در روز 31 اوت 1978 ، ملاقاتي ميان امام صدرو همراهان وي با قذافي صورت گرفت ، که با عدم تفاهم ، رفتار نامتعادل قذافي ، وايستادگي امام بر مواضع خود پايان يافت .
حوادثي که ازاين به بعد روي داده اند ، يک مطلب است و نتيجه اين حوادث ،که همان حيات يا شهادت امام صدر است ، مطلبي ديگر. آنچه در اين نوشته مدنظر است، نتيجه اين حوادث است ، که نهايتاً پاسخ سؤال اصلي علاقمندان امام صدررا نيز در بردارد .از اين منظر، مجموعه اخبار و اطلاعات آشکار را مي توان به دو دسته تقسيم نمود: دسته اي که بر شهادت امام دلالت دارند ،ودسته اي که بر حيات ايشان.
ازاين ميان ،چهارخبر به نقل از معارضين قذافي گوياي آنند که امام صدردرهمان روزهاي اول ، به دست عوامل قذافي در طرابلس به شهادت رسيده است. طبيعتاً مهمترين ضعف اين خبرها آن است که توسط معرضين دولت ليبي گزارش گشته است .
آخرين خبري که بر شهادت امام در ليبي تاکيد دارد در مارس 1982 و مقارن اختلافات ليبي و سعودي ، توسط مطبوعات کشور عربستان منتشر گرديد. اين خبر، واقعه شهادت را به آوريل 1981 ، يعني سه سال پس از ربوده شدن امام نسبت مي دهد . طبيعتاً اگرامام صدر در همان روزهاي اول به شهادت رسيده بود ، دليلي نداشت که مطبوعات سعودي ، جنايت مزبور را به سه سال بعد نسبت دهند !
آخرين خبر دال بر شهادت امام صدر ، در سال 1992 توسط يک مامور سابق موساد منتشر گرديد .اين خبر، که حاکي از رحلت ايشان در سال 1986 در يکي از زندان هاي اسرائيل است .بلافاصله توسط سخنگوي رژيم صهيونيستي تکذيب گرديد.
در ژوئيه سال 1982 ودر اولين روزهاي حمله اسرائيل به لبنان ،فرماندهان نظامي ارتش صهيونيستي اعلان کردند که امام موسي صدر را در يکي از بازداشتگاه هاي فلسطيني در جنوب لبنان پيدا کرده و به زودي آزاد خواهند ساخت.
آخرين خبر آشکاردال بر اسارت امام صدر در ليبي ، در سال 1986 توسط سفير لبنان در سنگال وبه نقل از مقامات آن کشوراعلان گرديد.
آخرين خبرحيات امام صدر ، در سال 1988 ، يعني ده سال پس از ربوده شدن آن بزرگوار، توسط سيد مهدي روحاني ، ايراني ضد انقلاب مقيم فرانسه ،منتشر گرديد.وي به نقل از منابعي که هيچگاه فاش نساخت اعلان نمود ،امام صدر به زودي دريکي از کشورهاي شمال آفريقا که ليبي نمي باشد ، آشکارخواهد شد. امام صدردر موعد تعيين شده آزاد نگشت و سيد مهدي روحاني به نقل از منابع خود ،با استناد به پيچيده شدن اوضاع خاورميانه ،حل قضيه را به آينده اي نامعلوم موکول نمود . مقارن اين جريان ،قطعه فيلم کوتاهي براي مرحوم آيت الله سيد رضا صدر درايران ارسال گرديد، که شخصي شبيه امام صدر را در حياطي کوچک و زير نظر دو سرباز ، در حال قدم زدن نشان مي داد. مرحوم آيت الله صدر براين اعتقاد بود که شخص نشان داده در فيلم ، خود امام صدر مي باشد.
تنها موردي که بخشي از اين اطلاعات در اختيار مطبوعات گذاشته شد، گفتگوي استاد احمد اسماعيل ( از ياران نزديک امام ) با مجله لبناني الشرلع بود که صحت و سقم آن بر اساس درخواست خانواده امام توسط خود وي تحقيق گرديد.
اظهارات مقامات عالي رتبه کشورمان طي اين سالها ، گوياي آن است که به رغم گذشت دو دهه هيچ گونه جمع بندي نهايي در مورد حيات يا شهادت امام صدر حاصل نشده است. آقاي هاشمي رفسنجاني در گفتگويي با "نامه مفيد "، ضمن تاکيد بر در اختيار نداشتن اخبار مستند ، بازگشت امام صدر را امري امکان پذير دانستند. وضعيت جهان عرب نيز کم و بيش به همين ترتيب است.
نکاتي که از کنار هم چيدن مجموعه اطلاعات آشکار ، و نيز اطلاعات خانواده محترم امام صدر برمي آيد . به طور خلاصه وبه شرح زير، قابل جمع بندي مي باشد : بخش عمده اطلاعات ، به وضعيت امام صدر طي سالهاي 1978تا 1981 مربوط است .
مجموعه اطلاعات موجود بيانگرآنند که امام صدر لااقل تا سال 1981، يعني تا سه سال پس از ربايش ، زنده ، ودر کشور ليبي زنداني بوده است .
خبرشهادت امام صدر در سال ت1981 در ليبي ، تنها يک مرتبه ،آن هم در سال 1982 منتشر شد و پس از آن ، به رغم تجديد حملات تبليغي سعودي عليه ليبي ، هيچگاه تکرار نگرديد.
در مورد وضعيت اين بزرگوار از سال 1981 به بعد ، تنها چهارخبر منتشر شده است ، که از ميان آنها سه خبر بر حضور امام در خارج از ليبي ، و يک خبر بر حضور ايشان در داخل ليبي دلالت دارد.
فرضيه شهادت امام صدر، نه تنها تا سال 1981 امري منتفي است ،بلکه در ميان چهار خبري که به وضعيت ايشان در بعد از سال 1981 مربوط است . تنها يک خبر مبين رحلت ايشان است ،که بلافاصله تکذيب گرديد. وسه خبر ديگر بر حيات آن بزرگوار دلالت دارند آخرين وضعيتي که از امام گزارش گرديده است،به سال 1988 ، يعني ده سال پس از عمليات ربايش مربوط است ، که باز بر حيات آن بزرگوار دلالت دارد.
پس مي توان نتيجه گرفت دولت ليبي عامل اصلي عمليات ربايش امام صدراست. امام صدر ربوده نشد تا بلافاصله به شهادت برسد.به عبارت دقيقتر ،انگيزه عامل ، ترورايشان نبوده است.
آخرين جمع بندي مقامات جمهوري اسلامي ايران ، ونيز سران کشورهاي عربي ،که جز حيرت ،سرگرداني و عدم وصول به نظريه اي واحد وهماهنگ نمي باشد ،تاييدي مهم بر نتايج اين نوشته است ،که مسئله امام موسي صدر را نبايد تمام شده تلقي کرد ،فرضيه شهادت پشتوانه اطلاعاتي ندارد ، و هنوز بايد به حيات و بازگشت آن عزيز سفر کرده اميدوار بود .
منبع:نشريه فکه،شماره 75
حکومت ستم شاهي سلسله پهلوي ،کرکس وار بال و چنگال گشوده و سايه شوم خود را بر سر ملت ايران گسترده بود .در سال 1307 زمينه بسته شدن در مساجد و حسينيه ها به دست رضاخان آن قلدر بزرگ به آزمايش گذاشته شد .وراه براي پياده کردن برنامه هاي ديکته شده بيگانگان ،نظير کشف حجاب ،متحد الشکل کردن لباس ها ،غايله خونين مسجد گوهرشاد مشهد و به شهادت رساندن فرياد گران دوران ،مدرس بزرگ و ... هموارگرديد.او در اين سال پوشيدن لباس به شکل غربي و گذاشتن کلاه پهلوي را اجباري نمود و سرپيچي از اين دستور را جرمي نابخشودني قلمداد کرد .
چيزي نگذشت که درکوچه « عشقعلي » ( تکيه گذر جدا ) در محل «چهار مردان » قم شور وغوغاي ميلادبت شکني از تبار انبيا در يکي ازخانه هاي صميمي اش طنين افکن شد. ناگهان صداي سرور و شادي زنان در فضاي حياط ،بي درنگ روشن مي کند که عالم بزرگوار سيد صدرالدين صدر،داراي فرزند پسرشده است ،هيچ کس از آينده و سرنوشت اين فرزند نوزاد خبري نداشت .و تنها همه شيفته ويژتگي هاي ظاهري او شده بودند و اين درحالي بود که عقربه زمان 1307/3/14 ش را نشان مي داد.
زماني که او به سنن هفت سالگي رسيد ،پدر دانشمند او ، مهرماه 1313 وي را در دبستان « حيات » در کوچه عشقعلي شهرقم ثبت نام مي کند. سيد موسي در فراگيري درس هاي دوره دبستاني علاقه وافري از خود نشان مي دهد .
امااو دانش آموز مدرسه اي ديگر نيزبود،مدرسه اي که براي نخستين باربه او درس « چرا زيستن » و چگونه زيستن » مي آموخت ،آن هم مدرسه اي که تهي از « تخته سياه » و « نيمکت » و اين گونه چيزها بود .کلاس درسي که تا بي نهايت ، فضايش با او همراه شدومسير زندگي او را تعهد آور گرداند .
معلم اين کلاس ،دلي به وسعت يک تاريخ دارد . روحي به بلنداي آفتاب ،و قامتي استوارتر از ستون هاي ناپيداي هفت آسمان واو کسي جز جد مادري سيد موسي « حاج آقا حسين طباطبائي قمي » نيست . آري اين مدرسه با آن معلم بزرگش ، دبستاني بود در ميان دبستان ها که به روح و جان سيد موسي طراوتي ديگر بخشيد .
هرچند وي همپاي گذراندن درس هاي دبستان و دبيرستان ،به دروس حوزوي نيز مي پرداخت ولي شروع به تحصيل تمام وقت او در حوزه علميه قم از سال 1360 ه ق مقارن 1320 ه ش آغازشد .تحصيلات حوزوي سيد موسي درقم ، بيش از يک دهه به طول انجاميد .او با استفاده از محضر اکثر بزرگان در حوزه ودراثر تلاش و کوشش و پشتکار کم نظير ، خيلي زود به مراحل والايي از نبوغ و شکوفايي دست يافت و بيش از ساير دوستان درحوزه درخشيد و نامش آوازه آفاق شد.
سيد موسي صدر در کنار تحصيل خارج فقه و اصول به تدريس مقدمات وسطح نيز اشتغال داشت .از جمله کتاب با ارزش «شرح لمعه » را براي شاگرداني چند که درحوزه از برجستگي خاصي نيزبرخوردار بودند ،تدريس مي کرد ودر ارائه مسايل مهم و پيچيده آن ،با بياني شيوا و گيرا همه را سخت به تعجب و تحسين وا مي داشت .در سايه پشتکار شبانه روزي ،توانست در مدت کوتاهي خود را در صف اساتيد حوزه علميه قم جا دهد و پس از چندي به تدريس فقه و اصول منطق و فلسفه نيز بپردازد و کتب درسي حوزوي مانند : مطول ، « قوانين » ، «رسائل » و «مکاسب » را تدريس نموده و شاگردان فاضلي را تربيت کند که اسامي بعضي از آنان که تاکنون شناسايي شده اند به شرح زير است :
حجه الاسلام و المسلمين علي اکبر هاشمي رفسنجاني
حجت الاسلام و المسلمين محمد حسين بهجت (شفق ) شاعر ، نويسنده وامام جمعه محترم اردکان
سيد موسي صدر در کنار تحصيل و تدريس درس هاي حوزه ، براي ورود به دانشگاه در آزمون کنکور سراسري شرکت مي جويد و پس از موفقيت در آزمون ورودي درمهر ماه 1329
دردانشکده حقوق تهران مشغول به تحصيل مي شود و نهايتاً در تاريخ خرداد ماه 1332 با اتمام پايان نامه اي تحت عنوان « ترجمه شروط و صحه آن » و با کسب نمره بسيار عالي به اخذ درجه ليسانس حقوق اقتصادي نايل مي آيد. وي همچنان از روح بلند و استعداد سرشارخود کمک مي گيرد ودرحالي که تسلط کامل به دو زبان فارسي و عربي داشت ،به فراگيري زبان هاي فرانسه و انگليسي همت مي گمارد و در اين راه نيز پيروز و سربلند بيرون مي آيد .او فرصت هاي طلايي دوران جواني را به آساني از دست نمي دهد و از لحظه هاي هر چند کوتاه آن استفاده هاي بلندو پايدار مي نمايد . سيد موسي ، سخت درتکاپوي آن است تا از هر دانش و مهارتي که به شکلي مي تواند گره گشا و راه رهايي مشکلات مردم باشد. سهم وافري داشته باشد تا درآينده براي از بين بردن فقر فرهنگي ، اعتقادي ،اخلاقي انسان ها به بهترين شکل از آن بهره برداري کند .
او به « نواب صفوي » رهبر فداييان اسلام عشق مي ورزيد و احترام خاصي براي اين گروه انقلابي قايل بود . بيت آيت الله الظمي سيد صدرالدين صدراز آن خانه هاي انگشت شماري بود که فداييان اسلام درآن احساس عزت و آرامش مي کردند رفت و آمدهاي پرشور اعضاي اين گروه ازجان گذشته به اين بيت شريف ،سيد موسي را به ياد مبارزه هاي خستگي ناپذير تبار پاک و سلحشورش مي انداخت.
پس از رحلت پدر، درهمان سال بي درنگ براي تکميل آگاهي هاي فقهي -اصولي وبه خاطر درک محضر علمي و اخلاقي استادان بزرگ حوزه نجف ،آهنگ سفر به آستان قدس اميرالمؤمنين کرد وبا مشورت و حمايت آيت الله العظمي بروجردي ( قدس سره) وبه قصد اقامت در نجف اشرف ، به سوي کشورعراق حرکت نمود وتا سال 1337 شمسي 1378 قمري در آن شهر علم و معرفت ،مشغول کسب ودانش و بينش شد.
بزرگان و مراجع تقليد نجف نيز براي شخصيت جامع و کامل وي احترام خاصي قايل بودند و با چشم عظمت و اميد به او نظرمي کردند. حتي مرحوم حضرت آيت الله العظمي خوئي که دردرس خود اجازه اشکال به هيچ کس نمي داند به عنوان تجليل از شخصيت سيد موسي صدر به گفتار و ايرادهاي او با دقت تمام گوش فرا مي دادند .
بيست وهفت بهار ازعمر سيد موسي ودوسال از اقامتش در شهرنجف اشرف مي گذشت که به ديدار لبنان سرزمين خاطره ها شتافت و با بستگان خويش در « صور » « شحور » و « معرکه » آشنا شد.چه ديدار دل انگيزو در عين حال حزن آوري!تا به حال هر چه در مورد لبنان وشهرهاي جبل عامل مي دانست همه در قالب شنيدني ها و يا خواندني ها بود. امروزتمام قصه هايي را که در مورد فقر ومحروميت و مظلوميت آنان در کتابها خوانده ويا از پدر و فاميل ها شنيده بود با چشم خود مشاهده مي کردوبه مسؤوليت ديرينه اي که در قبال اين گونه مسايل و مشکلات بر دوش خود احساس مي کرد.مي انديشيد و از فقر فرهنگي و اقتصادي مردم اين سرزمين کهن ،غني و اصيل ،حزن و اندوهي بي پايان بردل وجانش سايه مي افکند .
سيد موسي صدر در سال 1334 شمسي به فکر تشکيل خانواده افتاد تابا انتخاب همسري همراه و شايسته ،به زندگي سرتاسر تلاش خود جلوه ديگري بخشد.
زندگي و همراهي با طلبه اي تلاشگر و فداکار، ايثار و بردباري بسيار مي خواهد ،زيرا روحاني متعهد و آگاه هميشه در مسيرحوادث تلخ روزگار قراردارد و بيشتر اوقاتش در ستيزبا جورجباران و ستم پيشگان صرف مي شود و زندان ها ، تبعيدها و صدها مظلوميت طاقت فرساي ديگر را به همراه دارد.کسي که قصد زندگي و همگامي با چنين شخصيت هايي را دارد بايد از روح بلند وانگيزه والاي الهي بهره مند باشد .
او درسن 28سالگي به اين آرزو تحقق بخشيد وبا دختري از خانواده اصيل و مذهبي ( نوه مرحوم آيت الله العظمي حاج ميرزا حسين حاج ميرزا خليل ) پيوند زناشويي و تعهد و تقوا بست که حاصل اين وصلت مبارک در سالهاي بعد ، علاوه بر موفقيت هاي بارز معنوي ، سياسي و اجتماعي ، دو پسر و دو دختربه نام هاي صدرالدين ، حميد ، حورا و مليحه شد.
سيد موسي صدر پس از ورود به کشور لبنان ، شهر « صور » را براي ايفاي مسئوليت بزرگ خود انتخاب کرد و در مسجد جامع آن به اقامه نماز جماعت مشغول گرديد .سيد موسي صدر با مطالعه دقيق اوضاع ، به خوبي دريافت که ريشه اصلي همه اين گرفتاري ها ، فقر فرهنگي و اقتصادي است . از اين رو ،بيش از آنکه طبق روش سنتي و معمول ، مردم و جوانان صور را « امربه معروف ونهي از منکر » کند ، روش ابتکاري در پيش گرفت . نخست درصدد برآمد تا زمينه هاي هدايت و تقوا وپذيرش امر به معروف و نهي از منکر را در وجود مسخ شده آنان ايجاد کند ،آنگاه با يک برنامه ريزي اساسي نخست به جنگ فقر فرهنگي رفت وعلاوه بر ايراد سخنراني و تشکيل کلاس هاي منظم دردبيرستان ها و مراکز فرهنگي و هنري ديگر ،با جوانان روشنفکران آن سامان ارتباط نزديک برقرار نمود و از توبيخ واستهزاي کسي دل آزرده نمي گشت ،چناکه خود وي آن صحنه ها را اين چنين به تصوير مي کشد:
« براي تماس بيشتر با جوانان، هفت سخنراني در هفته براي دانش آموزان و فرهنگيان در دو مؤسسه فرهنگي بزرگ شيعه لبنان «الکليه الجعفريه » و «الکليه العامليه » شروع کردم .
در روزهاي اول قيافه هاي استهزاء آميز و لبخندهاي تحقير آميز پاره اي از جوان ها غير قابل تحمل بود .حق هم داشتند ، کتاب ها ورساله هاي گوناگون و افکار مسموم و خطرناک در کتابخانه هاي لبنان فراوان ،مورد مطالعه جوانان قرار مي گرفت.چند ماه گذشت ....روزها و ساعاتي سنگين بود مجبور بودم به سؤالات عجيب و غريب پاسخ دهم .
يکي از روزها درموقع خروج از سالن سخنراني جوان ها حلقه وار با من بيرون مي آمدند. يکي از آنها به من گفت : « آيا هيچ حس کرده اي که جوان ها چرا به تو علاقه مند شده و به چه علت اين طوراحساس نزديکي مي کنند !» وخود او براي تعليل اين ارتباط و محبت چنين گفت : « بحث هاي تو و پيشنهادات تو با توجه به احتياجات روحي و مشکلات رواني مطرح مي شود وبه عبارت روشن تر تو با واقع بيني به شرايط روحي و جسمي ما مي نگري وبا حوصله ودقت،مشکلات ما را مطالعه وتا حدود امکان حل مي نمايي » .
امام موسي صدر با توجه به انديشه عميق خود براي حل نابساماني هاي ريشه دار در ابعاد مختلف ، به سنگر مسجد و فعاليت در دبيرستان ها و دانشگاه ها اکتفا نکرد واقدام به تاسيس مراکز اسلامي نمود:
1-اولين مؤسسه اي که وي در شهر صوربنيان نهاد « مدرسه صنعتي جبل عامل » بود . اين مدرسه اختصاص به يتيمان و محرومان داشت. افرادي در آن نگهداري مي شدند که خانواده هايشان مورد حمله اسراييل قرارگرفته وپدر ومادران خود را از دست داده بودند.اين فرزندان از سن يازده تا پانزده و بيست سالگي دراين مدرسه شبانه روزي ،در هفت رشته مهم فني مثل نجاري، آهنگري ، جوشکاري ، برق والکترونيک وماشين هاي کشاورزي و... به طور رايگان تحصيل مي کردند و پس از چهار سال وارد اجتماع و جذب بازار کار شده و حقوق قابل توجهي دريافت مي کردند که بدان وسيله قدرت تشکيل خانواده را نيز مي يافتند .
فعاليت هاي اين مدرسه تنها دربعد آموزش رشته هاي صنعتي خلاصه نمي شد،بلکه شاگردان به يادگيري مسايل ديني و مذهبي خود نيز علاقه نشان مي دادند وبا تشکيل نماز جماعت در کارگاه و شرکت در کلاس هاي بينش ديني و احکام و.. بر آگاهي هاي معنوي و مذهبي خود مي افزودند در کنار همه اين ها با فنون مبارزاتي و جنگ هاي چريکي هم آشنا مي شدند . پيشرفت سريع مدرسه در فعاليت هاي مذکور همه را به تعجب واداشته و رعب و وحشت در دل دشمنان انداخته بود ، به گونه اي که ديگر تاب تحمل آن را نداشتند و با روش هاي مختلف سعي در توقف ويا به تعطيلي کشاندن آن داشتند.
2-تاسيس جمعيت بر واحسان
اين مرکز ، گر چه نخست به همت والاي مرحوم آيت الله شرف الدين بنيان نهاده شد اما در زمان سيد موسي صدر وبا اقدامات پيگير ،فعاليت هاي آن به اوج خود رسيد. اين مرکز داراي پنج کميسيون جداگانه به نام هاي تفتيش ، برنامه ،مالي ، تبليغات ، ومجالس مذهبي است ،که هر کدام فعاليت هاي محوله ي خود را دنبال مي کنند. اعضاي اين جمعيت که خود مردم هستند ،هر ماه در حدود يک ليره لبنان (25ريال ) به جمعيت کمک مي کنند . از همين پول هاي جزيي بودجه سال 1340 ش . در حدود چهل هزار ليره ، معادل يکصد هزارتومان شد. اين جمعيت با شعار « شيعتنا يموتون و لايسئلو بالکف » يعني :« شيعيان ما مي ميرند ولي دست گدايي به سوي ديگران دراز نمي کنند » ، توانست در نخستين سال تاسيس خود، بيش از يکصد و بيست نفر متکدي را از کوچه و بازارهاي جمع کند و علاوه بر کمک هاي مالي ، براي هر کدام شغل آبرومندي ايجاد نمود وخود سيد موسي صدر چند جلسه برنامه سخنراني و ارشاد براي آنان گذاشت که اثر بسيار مطلوبي بر روحيه تمامي آنها داشت. جمعيت « بر واحسان » در يک کلام چشم اميد تمام محرومان و بي پناهان بود وبدون توجه به مذهب افراد ( اعم از شيعه ، سني و مسيحي ) به همه ياري مي نمود .اين روش به قدري جلب اعتماد کرده بود که مردم از هنر فرقه و دسته به آن کمک مي کردند که دونمونه از آن را خود مؤسس دردمند اين چنين نقل مي کند:
وضع آشفته ي زنان و دختران از همه چيز بيشتر سيد موسي صدر را ناراحت کرده و عذابش مي داد وبدين منظورهم ،وي وقت زيادي براي اين مهم گذاشت. او به خاطر اهميت ، ظرافت و حساسيت مسأله حدود يک سال به دنبال تحقيق و بررسي راه هاي مبارزه با اين آفت خانمان برانداز بود تا اين که درنهايت به روشي نوين و ابتکاري دست يافت که بهتر است از زبان خود اوبشنويم :
« پس از يک سال مطالعه؛عامل اصلي اين بي بند وباري را در بي سوادي ، تهي مغزي و دور بودن[ اين قبيل ] زنان از تعاليم اخلاقي و ديني يافتم و فهميدم که نخست بايد سطح فکري و تربيتي آنان از جهت ديني و اخلاقي تقويت بشود. ولي دومانع بزرگ در پيش داشتم . که عبارت بودند از :
الف :زنان لبنان برخلاف زنان ايران در مسجد ومجالس عزاداري به هيچ وجه شرکت نمي کردند.
ب :چون شخصيت زنان به طورمعمول با زيبايي ، تظاهر به تجمل ومد آميخته بود ، بدين جهت امکان نداشت به طور مستقيم به پوشش اسلامي و حجاب دعوت بشوند زيرا باعث مي شد که آنها از روحاني و دعوت ديني فاصله بگيرند . نتيجه مطالعات اين شد که دعوت از غير مستقيم شروع کنيم . بدين صورت که نخست جمعيت «بر واحسان » اعلام کرد که براي عضويت زنان هم دراين جمعيت مانعي نيست و آنان مي توانند در فعاليت هاي جمعيت حضور فعال داشته باشند.
با تبليغاتي که انجام گرفت در مدت کوتاهي بيش از دويست نفر زن عضو جمعيت شدند ودر اول سال ، خودشان هشت نفر را به عنوان هيأت مديره انتخاب کردند. به علت روح مردم دوستي زيادي عاطفه ،فعاليت زنان در امور خيريه بالا گرفت تا آن جا که برنده جايزه فعال ترين عضو در سال 1339 ه ش ، يکي ازهمان خانم ها گرديد.
3-تأسيس خانه دختران
زنان و دختران ،علاوه بر فعاليت در بخش بانوان « جمعيت بر و احسان » در سه موسسه مهم ديگر که باز به همت سيد موسي صدر ،براي آنان راه اندازي شده بود ، به کار و کوشش پرداختند يکي از آنها مدرسه اي به نام « بيت الفتاه » يعني ( خانه دختران ) بود . دراين مکان به دختران بي سرپرست و فقير،خياطي و هنرهاي دستي ديگر آموزش مي دادند . آنها پس از اتمام دوره تحصيل دراين مدرسه ، با دست هاي پر و با ايجاد کارگاه خياطي و هنري در منزل ، امور زندگي خود و نزديکان را به خوبي تأمين مي کردند.
4-آموزشگاه پرستاري
سيد موسي صدر مرکز ديگري نيز براي بانوان داير کرد به عنوان «آموزشگاه پرستاري » . دراين آموزشگاه دختراني که مدرک ديپلم گرفته بودند ، پذيرفته مي شدند و زير نظر استادان با تجربه ،آمورش پرستاري مي ديدند و پس ار فارغ التحصيل شدن به مراکز بهداشتي ، درماني و بيمارستان ها اعزام مي شدند ودرعين حالي که براي خود و خانواده مايه اميد و زندگي بودند در آن مراکز به محرومان و بيچارگان خدمت مي کردند.
5-مرکز پزشکي
اين مرکز به نام « مدينه الطب » شهرت يافته ، وتا به حال اقدامات وسيع و مهمي را در خصوص امور بهداشتي و درماني به انجام رسانده است و در بسياري از قراء و قصبه هاي جنوب لبنان که سال ها مردمش ازهمه چيز محروم مانده بودند ،درمانگاه ومرکز بزرگ ، آموزشگاه پرستاري نيز زير نظراين مرکز اداره شد.
6-مؤسسه قالي بافي
سيدموسي صدر براي تاسيس اين مرکز به ايران سفر کرد ودر شهر کاشان با قالي باف هاي ماهر و سابقه دار به تبادل نظر نشست ويکي از اساتيد اين صنعت را با خود به لبنان برده و وي را جهت آموزش زنان مدت چند سال در لبنان اقامت داد. با تشکيل کلاس هاي آموزش قالي بافي توسط وي ، بانوان بسياري اين صنعت را به خوبي ياد گرفتند ،چنان که بعد از اندکي اين مراکز آموزشي ، يکي از مراکز سرنوشت ساز براي قشربانوان وديگر محرومان به حساب آمد وبه خاطر همين اهميت ،زير نظر شهيد بزرگوار دکتر مصطفي چمران اداره مي شد. بيش از 300 دختر از منطقه جبل عامل در اين مرکز آموزشي ،مشغول يادگيري قالي بافي بودند وبعد از اتمام دوره لازم در آن مرکز ، وسايل قالي بافي در اختيار آنها گذاشته مي شد. و آنان درمنزل خود به کار ادامه مي دادند و در برابر،دستمزد دريافت مي کردند. اين قالي ها توسط مؤسسه در فروشگاه هاي مخصوص به فروش مي رفت. وبا سود آن ، عمليات حياتي درراه بهبودي اوضاع محرومان و بي سرپرستان انجام مي گرفت.
درکنار فعاليت هاي سيد موسي صدر در خصوص زنان لبنان ، تلاش هاي شبانه روزي خواهر گرانقدر وي نبايد مورد غفلت و فراموشي واقع شود . اين شير زن خستگي ناپذير ، همواره مايه اميد و دلگرمي سيد موسي بوده و در پيشبرد کارهاي مربوط به زنان درآن کشور، نقش تعيين کننده اي داشت . وي هم اينک نيز در راستاي ادامه فعاليت هاي برادرش ، مديريت برخي از اين مؤسسات را به عهده دارد. خانم ربابه صدر شرف الدين به خاطر تلاش هاي بي دريغ و مخلصانه اش در ميان مردم لبنان از احترام و منزلت ويژه اي برخوردار است .
7-حوزه علميه
يکي ديگر از حرکت هاي مهم و ماندگار سيد موسي صدر ، راه انداري مرکز فعال ديگري است که به نام « معهد الدراسات الاسلاميه » ( مرکز بررسي هاي اسلامي ) معروف است. با توجه به نياز ضروري وهميشگي مردم به عالمان و مبلغان آگاه و مسؤولان ،اين مرکز اسلامي در تربيت طلاب علوم ديني ، اهتمام شديدي از خودنشان مي دهد و علاوه برلبنان ، عده زيادي از کشورهاي آفريقايي ،افغانستان ، اندونزي و چين ، تايلند ،ژاپن و... در آنجا درس طلبگي مي خوانند .افراد بي شماري نيز ازاين مرکز فارغ التحصيل گشته وبه کشورها و شهرهاي خود بازگشته اند . شهيد بزرگوار سيد عباس موسوي دبيرکل حزب الله لبنان تنها يک نمونه از پرورش يافتگان اين حوزه علميه است . اين مدرسه علوم ديني با معماري زيبايي ساخته شده ودرکنار درياي مديترانه ، در شهر صور قرار دارد البته مؤسسات ومراکزمختلفي که به همت و رهبري سيد موسي صدرساخته شد ، به نام مختلفي که به همت و رهبري سيد موسي صدر ساخته شد، به نام را نمي توان در همين هفت مورد خلاصه کرد ، چنان که مؤسسات مهم ديگري « دارالايتام » ،« سازمان زنان » ،« کلاس هاي مبارزه با بي سوادي » ، « کودکستان » ، « خانه معلولين و درماندگان » ، « مدرسه نمونه دختران »« « باشگاه ورزشي جوانان » و « مرکز علمي تحقيقي لبنان » نيز در نتيجه تلاش ها و جان فشاني هاي اوبه ثمر رسيد.
امام موسي صدر عقيده داشت که اکثريت مسلمانان لبنان هستندو 1،200،000نفر را تشکيل مي دهند حق دارند که براي خود مرکزيتي داشته باشند زيرا همه طايفه هاي ديگر که پانزده طايفه اند ، داراي مرکز و مرکزيت و رهبري هستند. اما دنياي عرب با اين پيشنهاد بشدت مبارزه کرد . دشمنان حتي چندين بار مي خواستند که امام موسي صدر را ترور کنند. ايشان به کمک شيعيان بعلبک که قوي ترين و رزمنده ترين شيعيان لبنان هستند توانست قدرتي بوجود آورد و دولت لبنان را تحت فشار قرار دهد که مرکزيت شيعيان را بپذيرند .بنابر اين پس از چند سال مبارزه ، در سال 1969 امام موسي صدر موفق شد که تشکيل مجلس شيعيان را در پارلمان لبنان به تصويب برساند . يعني همچنان که دستگاه هاي ديگر،طايفه هاي ديگر، داري مجلس ، مرکز و رهبر بودند ، شيعيان نيز براي خود داراي مرکزيت و رهبري باشند . پس از کشمکش هاي زياد و مبارزه هاي خونين اين مرکز به تصويب رسيد و خود امام موسي صدر به رياست اين مرکز انتخاب شد.
اين اولين باري بودکه شيعيان در لبنان احساس هويت و احساس شخصيت مي کردند . احساس مي کردند که کسي هستند و مي توانند با طرف ديگر حرف بزنند .در سال 1970 ، يعني يک سال پس از تاسيس رسمي اين مجلس ، امام موسي صدر شديداً وارد مبارزه شد.واز دولت لبنان تقاضا کرد که به درد شيعيان جنوب لبنان برسد، زيرا که اسرائيل مي آمد و جنوب لبنان را بمباران مي کرد و مردم بي گناه شيعه کشته مي شدند .خانه هاي آنان ويران مي گرديد . و هيچکس به آنان توجهي نداشت .
سازمان نظامي « امل »
فعاليت هاي اين سازمان هفت ماه به صورت مخفيانه ادامه داشت ،ولي پس از آن تغيير يافت ، زيرا روز 1354/4/14 در حين آموزش « مين ضد تانک » ، ناگهان ميني در دست يکي از مربيان منفجر شده و 27 نفر از بهترين اعضاي سازمان را به شهادت رساند و بيش از پنجاه نفر را نيز زخمي کرد .اين جريان تأسف بارخود به خود موجب آشکار شدن سازمان امل گرديد .
امام موسي صدردر تاريخ 25 اوت سال 1978 ، وبراساس دعوت رسمي دولت ليبي ،به آن کشور وارد شد واز روز 31 اوت ،ارتباط جهان خارج با ايشان قطع گرديد .دولت ليبي مکرر را طي بيانيه ها و يادداشتهاي رسمي اعلان نمود ، که امام صدر در تاريخ 31اوت ، با پرواز شماره 881 شرکت هواپيمايي آليتاليا ،طرابلس را به مقصد رم ترک کرده است . اما برخي نهادهاي رسمي و بين المللي ،از جمله دولت ايتاليا و دادستاني شهررم ،پس از انجام تحقيقاتي گسترده ، عدم ورود ايشان به رم و کذب مدعاي دولت ليبي را رسماً اعلان کردند.
امروز چهل و يک سال از ربوده شدن امام صدر مي گذرد . اين زمان طولاني درحالي سپري شده است که اساسي ترين سوال پرونده ،يعني حيات يا شهادت اين بزرگوار ،همچنان در وراي پرده اي از ابهام قراردارد.
در نگاهي کلي ،مجموعه اخبار و اطلاعاتي که پيرامون سرنوشت امام موسي صدر در دسترس است ، در يکي از سه بخش عمده زيرجاي مي گيرد :اخبار و اطلاعات آشکار ، اخبار و اطلاعات ويژه اي که توسط خانواده محترم امام صدر دريافت شده است ،آخرين جمع بنديهايي که سران برخي دولتها بدان دست يافته اندو هر سه بخش را در زير پي مي گيريم .
اطلاعات آشکار
اغلب خبرها در بخش اول سناريو اشتراک نظر دارند و آن اينکه در روز 31 اوت 1978 ، ملاقاتي ميان امام صدرو همراهان وي با قذافي صورت گرفت ، که با عدم تفاهم ، رفتار نامتعادل قذافي ، وايستادگي امام بر مواضع خود پايان يافت .
حوادثي که ازاين به بعد روي داده اند ، يک مطلب است و نتيجه اين حوادث ،که همان حيات يا شهادت امام صدر است ، مطلبي ديگر. آنچه در اين نوشته مدنظر است، نتيجه اين حوادث است ، که نهايتاً پاسخ سؤال اصلي علاقمندان امام صدررا نيز در بردارد .از اين منظر، مجموعه اخبار و اطلاعات آشکار را مي توان به دو دسته تقسيم نمود: دسته اي که بر شهادت امام دلالت دارند ،ودسته اي که بر حيات ايشان.
اخبار شهادت
ازاين ميان ،چهارخبر به نقل از معارضين قذافي گوياي آنند که امام صدردرهمان روزهاي اول ، به دست عوامل قذافي در طرابلس به شهادت رسيده است. طبيعتاً مهمترين ضعف اين خبرها آن است که توسط معرضين دولت ليبي گزارش گشته است .
آخرين خبري که بر شهادت امام در ليبي تاکيد دارد در مارس 1982 و مقارن اختلافات ليبي و سعودي ، توسط مطبوعات کشور عربستان منتشر گرديد. اين خبر، واقعه شهادت را به آوريل 1981 ، يعني سه سال پس از ربوده شدن امام نسبت مي دهد . طبيعتاً اگرامام صدر در همان روزهاي اول به شهادت رسيده بود ، دليلي نداشت که مطبوعات سعودي ، جنايت مزبور را به سه سال بعد نسبت دهند !
آخرين خبر دال بر شهادت امام صدر ، در سال 1992 توسط يک مامور سابق موساد منتشر گرديد .اين خبر، که حاکي از رحلت ايشان در سال 1986 در يکي از زندان هاي اسرائيل است .بلافاصله توسط سخنگوي رژيم صهيونيستي تکذيب گرديد.
اخبار حيات
در ژوئيه سال 1982 ودر اولين روزهاي حمله اسرائيل به لبنان ،فرماندهان نظامي ارتش صهيونيستي اعلان کردند که امام موسي صدر را در يکي از بازداشتگاه هاي فلسطيني در جنوب لبنان پيدا کرده و به زودي آزاد خواهند ساخت.
آخرين خبر آشکاردال بر اسارت امام صدر در ليبي ، در سال 1986 توسط سفير لبنان در سنگال وبه نقل از مقامات آن کشوراعلان گرديد.
آخرين خبرحيات امام صدر ، در سال 1988 ، يعني ده سال پس از ربوده شدن آن بزرگوار، توسط سيد مهدي روحاني ، ايراني ضد انقلاب مقيم فرانسه ،منتشر گرديد.وي به نقل از منابعي که هيچگاه فاش نساخت اعلان نمود ،امام صدر به زودي دريکي از کشورهاي شمال آفريقا که ليبي نمي باشد ، آشکارخواهد شد. امام صدردر موعد تعيين شده آزاد نگشت و سيد مهدي روحاني به نقل از منابع خود ،با استناد به پيچيده شدن اوضاع خاورميانه ،حل قضيه را به آينده اي نامعلوم موکول نمود . مقارن اين جريان ،قطعه فيلم کوتاهي براي مرحوم آيت الله سيد رضا صدر درايران ارسال گرديد، که شخصي شبيه امام صدر را در حياطي کوچک و زير نظر دو سرباز ، در حال قدم زدن نشان مي داد. مرحوم آيت الله صدر براين اعتقاد بود که شخص نشان داده در فيلم ، خود امام صدر مي باشد.
اطلاعات خانواده امام صدر
تنها موردي که بخشي از اين اطلاعات در اختيار مطبوعات گذاشته شد، گفتگوي استاد احمد اسماعيل ( از ياران نزديک امام ) با مجله لبناني الشرلع بود که صحت و سقم آن بر اساس درخواست خانواده امام توسط خود وي تحقيق گرديد.
اطلاعات دولتها
اظهارات مقامات عالي رتبه کشورمان طي اين سالها ، گوياي آن است که به رغم گذشت دو دهه هيچ گونه جمع بندي نهايي در مورد حيات يا شهادت امام صدر حاصل نشده است. آقاي هاشمي رفسنجاني در گفتگويي با "نامه مفيد "، ضمن تاکيد بر در اختيار نداشتن اخبار مستند ، بازگشت امام صدر را امري امکان پذير دانستند. وضعيت جهان عرب نيز کم و بيش به همين ترتيب است.
نکاتي که از کنار هم چيدن مجموعه اطلاعات آشکار ، و نيز اطلاعات خانواده محترم امام صدر برمي آيد . به طور خلاصه وبه شرح زير، قابل جمع بندي مي باشد : بخش عمده اطلاعات ، به وضعيت امام صدر طي سالهاي 1978تا 1981 مربوط است .
مجموعه اطلاعات موجود بيانگرآنند که امام صدر لااقل تا سال 1981، يعني تا سه سال پس از ربايش ، زنده ، ودر کشور ليبي زنداني بوده است .
خبرشهادت امام صدر در سال ت1981 در ليبي ، تنها يک مرتبه ،آن هم در سال 1982 منتشر شد و پس از آن ، به رغم تجديد حملات تبليغي سعودي عليه ليبي ، هيچگاه تکرار نگرديد.
در مورد وضعيت اين بزرگوار از سال 1981 به بعد ، تنها چهارخبر منتشر شده است ، که از ميان آنها سه خبر بر حضور امام در خارج از ليبي ، و يک خبر بر حضور ايشان در داخل ليبي دلالت دارد.
فرضيه شهادت امام صدر، نه تنها تا سال 1981 امري منتفي است ،بلکه در ميان چهار خبري که به وضعيت ايشان در بعد از سال 1981 مربوط است . تنها يک خبر مبين رحلت ايشان است ،که بلافاصله تکذيب گرديد. وسه خبر ديگر بر حيات آن بزرگوار دلالت دارند آخرين وضعيتي که از امام گزارش گرديده است،به سال 1988 ، يعني ده سال پس از عمليات ربايش مربوط است ، که باز بر حيات آن بزرگوار دلالت دارد.
پس مي توان نتيجه گرفت دولت ليبي عامل اصلي عمليات ربايش امام صدراست. امام صدر ربوده نشد تا بلافاصله به شهادت برسد.به عبارت دقيقتر ،انگيزه عامل ، ترورايشان نبوده است.
آخرين جمع بندي مقامات جمهوري اسلامي ايران ، ونيز سران کشورهاي عربي ،که جز حيرت ،سرگرداني و عدم وصول به نظريه اي واحد وهماهنگ نمي باشد ،تاييدي مهم بر نتايج اين نوشته است ،که مسئله امام موسي صدر را نبايد تمام شده تلقي کرد ،فرضيه شهادت پشتوانه اطلاعاتي ندارد ، و هنوز بايد به حيات و بازگشت آن عزيز سفر کرده اميدوار بود .
منبع:نشريه فکه،شماره 75
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}